یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

چی شد....؟

حسرت داشتنش تا ابد موند روی دلم....

امروز خیلی جدی رفتم دنبال کارای مهاجرت این مدت درگیر یه تصمیم سخت بودم واقعا انگاری نمیتونم به هیچ کس دیگه تکیه کنم نزدیک به ۱۰ ماهه که گذشته ولی همچنان تو ذهن و قلب منه.

خودن باید پاشم یه کاری کنم اینجوری نیمیتونم 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.