کار جدید شروع کردم و به حاطر این کار مجبور شدم از تهران مهاجرت کنم به شهر خیلی کوچیکی ولی خب تصمیم خودم بود و به شدت سخت بود به خاطر کارم و این تجربه ترجیح دادم ارتباطم با شهروز لانگ دیستنس کنم تصمیمات خیلی سختی گرفتم
مدیر و سرپرست ارشد یه کارخونه تازه تاسیس شدم یه خونه اجاره کردم کم کم تجهیزش کردم ماشینم عوض کردم و زندگی تنهایی تو این شهر کوچیک شروع کردم.
خلاصه که زندگی کاملا جدیدی شروع کردم.
سلام
میشه بیشتر بنویس
سلام
مجالی باشه حتما
اوه اوه چه تصمیمایی گرفتی آفرین بهت