هیچ وقت محرمو دوست نداشتم
محرم ها برای من فقط یه معنی داشت اینکه دایی جان به همراه خانواده تشریف بیارن دیارما و همه جمع بشیم خونه ی مادربزرگه و نذری بخوریم...هیچ وقت نه تو هیئت هاش شرکت کردم،نه حتی تو نذری خودمون شرکت کردم،نه علاقه ای به دیدن دسته ها و شلوغی خیابونا داشتم نه حتی دعاها و اعمال خاص ماهو انجام میدادم،محرم هم برای من مثله ماه های دیگه بود....
امسال همه چی برام فرق کرد،از نذر 10 روزه ای که کردم و دهه ی اول محرم باچادر اینور و اونور رفتم تا حتی خوندن کتابی راجع به واقعه ی عاشورا ورازو نیاز باخدا و همدردی با تک تک شخصیت های عاشورا....
امسال دیدن تکیه ها و بوی اسفند تو خیابونا و پیرهن مشکی مردونه و صدای مداحی های توی خیابون ،همه وهمه باعث میشه اشک توچشمام جمع بشه و به این فکر کنم که من یه مسلمونم !!؟؟امسال خیلی چیزا برام فرق کرده...