یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

خوابم میاد شدید...

امروز بعد کلاس شاگردانمان گیر دادن که ناهار بریم بیرون،جناب مهندس ر هم  زنگ زد دخترش که همسن منه،م زنگ زد خواهرزادش،ک زنگ زد به برادر زادش و خلاصه یک جمع67 نفررررری راه افتادیم بریم ناهااااار...از قضا رفتیم سفره خونه و به پیشنهاد جمع همگی آبگوشت سفارش دادن،من اهل ابگوشت نیستم ولی از همه مهمتر اهل غرغر کردن و افاده تو جمع نیستم اینه که منم همرنگ جماعت شدم و آبگوشت سفارش دادیم،خداییش تو عمرم اینقدر نخندیده بودم یعنی این دکتر مساوات که رزیدنت جراحیه به قدری باحاااااااااله که یه سفره خونه رو به خنده انداخته بود...مطمئنم اگه دکتر نمیشد یه شو من موفق میشد!! 

دارم میرم اندرون یک هتل کار کنم...یک هتل پنج ستاره و معروف....پیشنهاد مهندس چ هم قبول کردم،به‌عنوان کمک ترنسلیتر بخش بازرگانی...حقوقش خیلی نیست ولی واسه سابقه کاری و کلا قرار گرفتن تو محیط کاری خوبه،مخصوصا که پدرجان صلاحیت ایشونو تایید کردن:)

خلاصه اینحانب یک عدد دانشجوی پر مشغله میباشم..امروز6 صبح زدم بیرون9 شب رسیدم خونه....دانشگاه،کار،باشگاه، خوندن درس واسه کنکور،ترجمه رمان...فرداو پس فردا هم همین وضعیته ،ساعت خوابم کمتر از 2 ساعت در  روزه...

الان هم ساعت 2:17 دیقه بامداده،منم یه هدفون تو گوشمه,وسط استراحت بین درسام الان باید برم زیستو بخونم و تستاشو بزنم 4 بخوابم و 6 پاشم....

خدایا کمکم کن فردابهتر از امروز بگذره،امین

نظرات 3 + ارسال نظر
رها دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 14:31 http://aftabparast.blog.ir

می دونی آدم یه سری کارا رو مجبور انجام بده تا مستقل بشه مثلا کار. ولی نظر من این هست که یه سری کارای دیگه هست که به آدم امید زنده بودن می ده. اونا کارایین که نه خستگی نه نبود وقت و نه هیچ چیز دیگه ای نمی شناسن و اتفاقا باید باید باید جدی گرفته بشن.
صرف از نظر از نتیجه، خوبه آدم در مسیر هدفش باشه.
امیدوارم به هدفت برسی دختر خوب.

مرسی رهاجونم...نهایت سعیم اینه بین هر دو نوع این کارا تعادل ایجاد کنم

جلبک خاتون دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 07:53

مگه چن سالته بچه؟
چرا اینقد کار؟
بدنتو فرسوده نکن....چه خبره؟

به جلبک جووون
وتقعیتش بنده19 سال سن دارم
راستش کار یه جورایی برای من حکم تفریحو داره،به جای وقت تلف کردن یه کاره مفید انجام میدم:)
سختیش6 ماهه،ایشالا از6 ماه دوم همه چی اوکی میشه..

Marout دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 02:33 http://marout.com

با سلام
سایت بسیار مفیدی دارید تبریک میگم .
اگر امکانش هست لینک وبسایت من رو هم در سایتت قرار بدید .
http://www.marout.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.