یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

این همه خوبی...

کیوان...

میتونم اسمشو بذارم فرشته....باورم نمیشه یه مرد بتونه اینقدر خوب باشه...

بعد از تمام سختی ها و مشکلاتی که سر راهم قرار گرفت اومدن کیوان مثل معجزه بود...واقعا معجزه...

الان باخودم میگم خدارو شکر که  اون از زندگیم رفت...

خدا میخواست قبل از ورود کیوان به زتدگیم با بدترین اشنا بشم تا قدر بهترینو بدونم ..

نظرات 2 + ارسال نظر
معلوم الحال یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 15:47 http://daneshezaban.mihanblog.com

دیگه وقتی سال پایینی ها بی معرفت میشن ما باید مایه بزاریم :)

ا من چرا جوابم ثبت نشد!!!
اختیار دارین ماکه سر میزدیم ولی گویا وبلاکو حذف کردین!؟

معلوم الحال سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 10:49 http://daneshezaban.mihanblog.com

مبارکه

اا حل شما؟؟؟
دلمون تنگ شده بود بابا...مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.