یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

سکانس اخر

کلی خودکار رنگی و یه عالمه کاغذ چیدم جلوی خودم..برنامه های درسی کتابای دوسال پیش زندگی دوباره با شیمی و زیست کتابای کمک درسی فلش کارت و پوسترهای اموزشی...میدونم تنها راهمه تنها امید تنها مسیر


قبول کردم ببینمش قرار گذاشتم بعد کلاس بریم رو در رو حرف بزنیم میخوام هرچی بوده و نبوده رو بهش بگم فقط امیدوارم وسطای حرف زدنم گریم نگیره حرف زیاد دارم برعکس دفعه ی پیش که همش سعی میکردم نایس باشم ایندفعه میخوام همه چیو بریزم بیرون اشکالی نداره اگر نفرتمو بریزم تو نگاهم اگر سعی کنم بگم، همه چیو بگم‌‌‌....میدونم تهش همینه فقط واسه باراخر میخوام همه ی پل ها خراب بشه دیگه کافیه 


به سنگی که واسم خریده زل میزنم ...تو دستم‌میگیرم... محکم فشارش میدم... چشمامو میبندم و یه قطره اشک سمج میچکه پایین تو همین لحظه احساس میکنم یکهو خالی میشم همه اشون از ذهنم میرن واسه یک لحظه انگاری به خودم میام و محکم تایپ‌میکنم میبینمت


میرم جلوی ایینه به خودم قول میدم که قوی باشم که تمومش کنم که این حجم بغض و گریه و دلتنگی رو  برای همیشه تموم کنم باید ببینمش شاید لازمه وقتی تو چشماش زل زدم بهش بگم خداحافظ این همه دروووغ!!!این همه دروغ گفت و بخشیدمش این همه خطا کرد و بخشیدمش خیالم راحته که رفیق نیمه راه نبوودم تااخرش تاجایی که نفس موند کنارش موندم و جنگیدم ولی نخواست اون نجنگید نتونست و حالا من فقط یه راه واسم مونده....رفتن و هرگز برنگشتن


هدفونمو برمیدارم اهنگی که فرستاده رو پلی میکنم و باخودم میگم کاش هیچ وقت هیچ وقت بهت اعتماد نمیکردم از ته  ته قلبم پشیمونم ...لعنتی.‌‌‌..