یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

قهرمانان

نگار از دوستای دوران لیسانس منه وقتی درسمون تموم شد تقریبا هیچ ارتباطی باهم نداشتیم تا همین چند ساعت پیش که پست اینستاگرامش دیدم و عجیب دیدنش چسبید.

دیدن قبولیش تو رشته دندونپزشکی دانشگاه بهشتی اینقدر خوشحالم کرد که زنگ زدم بهش و یه ربع قربون صدقش رفتم پشت تلفن از خوشحالی خودشم به لکنت افتاده بود. 

فقط اینو میدونم که رویاش دندون بهشتی بود ولی با رتبه چند صد هزاری کنکور تجربیش بی خیال رویاش شد و اومد زبان خوند ولی خیلی خیلی خوشحال شدم که بعد لیسانس بازم دنبال رویاش رفت و این بار به دستش اورد. 

چه قدر خوشحالم براش.....


روزهای درهم

اینقدر برنامه هامون بهم ریخته و اینقدر زتدگسامون رو هواست که نمیدونم دیگه از چی بنویسم 

زندگی یه جوری ورق خورد و یه موری کن فیکون شد که الان در حال حاضر اتریشم و حسابی درگیر کارای اینجا 

به موقعش میام و از همه چی مینویسم

مست و داغون و تو هپروت.....

بعد مدت ها که به اینجا سر زدم خاطراتم زنده شد....