یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

cursed

سخت ترین روزای زندگیم بود...

لعنت به اعتیاد....میدیدمش و تو دلم خون گریه میکردم....ترکش نکرد ولی من اونو ترک کردم...

انتخاب بین من و دراگ اینقدر سخت بود؟

چه قدر خودتی؟

روزای بدی گذروندم از نظر کاری روزای خوبی نبود انرژی منفی های زیادی این هفته دریافت کردم فقط یه تصمیم گرفتم و اونم این بود:

نقطه ضعف هاتو به نقطه قوت تبدیل کن!

صدای سکوت خونین

هردو سکوت کردیم هیچی نمیگیم هیچی....


ته حس خوب

در توصیف عاشقی همین بس که وقتی از ناراحتی شروع کردم به گریه اشک چشاتو دیدم....

پاداش کدوم ثوابی؟