یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

Darker than dark

شبایی که اینقدر دلم تنگه به کجا پناه ببرم؟

بگذار و بگذر...

من اینقدر دوستت دارم که خودمم از خودمم تعجب میکنم 

ولی دیگه ما تموم شدیم....هیچ وقت هیچ چیز مثل گذشته نمیشه‌...فقط درد و حسرتمون بیشتر میشه ؛نه؟

بگذار و بگذر تا بگذریم...

عادت جدید

تازگی ها کیک بوکسینگ شروع کردم و میتونم بگم عاشقش شدم احساس میکنم به رو فرم اومدن بدنمم بیشتر کمک کرده تقریبا هیکلم همونی شد که همیشه میخواستم امروز تو استخر چندین نفر هی اومدن ازم پرسیدن مربیم و چه کار میکنم شکمم کاملا تیکه تیکه شده ولی خب چون خودم دوست نداشتم سیکس پک باشه فقط رو ابز کار کردم واسه همینم کاملا ۶ تیکه نیست مربی شنایی هم که اونجا بود تو رختکن اومد سراغم و پرسید اگر مربیم شمارم بهش بدم  ولی خب من مربی نیستم صرفا برای خودم‌تمرین میکنم فقط این اخرا خیلی از همیشه بهترم و چون برنزه هم کردم عضلات و تناسب بدن بیشتر معلوم شده 

خلاصه که امروز تو استخر کلی انگیزه مضاعف گرفتم کیک بوکسینگ جدی تر ادامه بدم ظاهرا رو بدن من تاثیر عالی داره و البته هاپکیدو هم به زودی شروع میکنم.

از یه چیزی مطمئنم و اونم اینه که تو راه درستی ام.


یه موقع هایی...

میگفت خواب دیدم برگشتین بهم کلی فحشت میدادم که چرا برگشتی  

منم بلند بلند میخندیدم بعضی وقت ها که یادم میاد کیوان نیست یهو ته دلم خالی میشه بعضی وقت ها باورم نمیشه مثلا همیشه این موقع ها ناهار باهم بودیم یهو احساس میکنم باید الان اینجا بود ولی خب....

امروزم یهو اینجوری شد دلم شدیدا هواش کرد‌...ولی چه میشه کرد اینجور موقع ها فقط میشه یه نفس عمیق کشید و لبخند زد و گذشت....همین.

کبوتر با کبوتر باز با باز

از کسایی که دوست‌پسر داشتن بدش میومد 

قیافه نچرال و بدون عمل دوست داشت 

دلش میخواست همسرش در اینده کار نکنه و تو خونه باشه 

بچه خیلی دوست داشت و یه جین بچه میخواست 

دوست نداشت پادتنرش رژ غلیظ بزنه

از اینکه دلبری کنه و توجمع باشه هم خوشش نمیومد 

دختری که سیگار میکشید از نظرش خراب بود 

اگر اهل الکل و دوستای جنس مخالف  هم بود که هیچی دیگه کلا به نظرش ادم نبود دختره 

به نظرش خیانت و اعتیاد به اون بدی که فکر میکنیمم نیست 

خلاصه ای از نظرات همکاری که به زور منو راضی کرد برم سر دیت و خیلی عجیبه با این عقاید چه طور اومده سراغ من 

یه جا اومد دست بزنه دماغ من ببینه عملیه یا نه،نه تنها دستش پس زدم بلکه هرچی از دهنمم در میومد بهش گفتم 

بعضی ها نمونه بارز از دور دل میبرن از جلو زهره اَن.

اقا دکتری معماری از ایتالیا داره ۱۰ سالم سوییس زندگی کرده ازدواج هم‌نکرده ولی با دوست دخترش ۵سال زندگی کرده و بعد جدا شده ورزشکار و هنرمند وضع مالی هم خیلی مناسب ولی شعور هیچییی.

بهش میگم جنابعالی هنوز عکس پارتنر هاتو تو فیس بوک داری رنگ و وارنگ  کلاب و دیسکو دختر دور و برت بوده خودتم که پیپ میکشی و تا جایی که من میدونم اصلا سنتی زندگی نکردی و نمیکنی ولی عقایدت راجع به همسر ایندت مثل پدر پدر پدربزرگ من میمونه واقعا مغزت زنگ زده اقای دکتر.

با سبک زندگی که تجربه کردی نمیتونی با همچین دختری زندگی کنی نه خودت بدبخت کن نه یه دختر معصوم از همه جا بی خبرو.

سهم میزمم گذاشتم رو میز و اومدم بیرون ...

تا اینکه یک هفته از این قضیه گذشت و طرف زنگ زد که دوباره همدیگر ببینیم و سو تفاهم شده ولی هیچ جوره راضی نشدم دوباره ببینمش صرفا یه تابلوی قشنگ بود همین.



یه ادم  بلافاصله بعد از کات کردن دیدم  دقیقا به فاصله یه روز بماند که الان چه قدر پشیمونم که با اون حال خراب روحی که تازه کات کرده بودم رفتم دیدن یه ادم دیگه هم با خودم لج کرده بودم هم با اکسم نمیدونمم چرا این کارو کردم صرفا رفتم یه ناهار باهاش خوردم و برگشتم و بعد از اونم هیچ اینتراکشنی با طرف نداشتم ولی تا مدت ها حس بدی داشتم و حس میکردم انگاری خیانت بوده با اینکه دیگه هیچی بین من و کیوان نبود  و دیدارمم با اون ادم فقط شد یه ناهار و یه کم حرف زدن ولی من تا مدت ها احساس بدی داشتم و کلی رو خودم کار کردم تا بفهمم اشتباهی نکردم.‌‌‌‌‌.....هنوزم به حسم به کیوان وفادارم حتی بعد جدایی.

سر هیچ دیت دلم‌ نمیلرزه و با هیچ کس حالم اوکی نیست تقریبا همون دیدار اول اخریش میشه به هیچ عنوان هیچی ادامه نمیدم.

خیلی عجیبه... با همه ی این اوصاف چه طوری بعضی ها با وجود یکی دیگه میتونن خیانت کنن؟