یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

من چتم تو چته!؟

    توی کافی شاپ نشستیم و بعداز 2 سال دوستای قدیمی دورهم جمع شدیم اکیپ 5 نفره ی ما حالا 4 نفره شده...یکی از بچه ها اعلام کرده که از جمع ما خوشش نمیاد و تو دورهمی های ما شرکت نمیکنه،دلیلشم کاملا مشخصه،رونا بیش از حد تو گنداب فرو رفته 

از لحظه ای که میشینیم بچه ها راجع به دوست پسراشون،پسرای محل،پسرای یونی،پسرای لاین،پسرای اینستا،پسرای تلگرام و... حرف میزنن مجبورم لبخند بزنم و به حرف های بی سروته و تقریبا بی ارزششون گوش بدم..واقعا کی اهمیت میده که علی دوست پسر مهسا الان با رونا دوست شده؟ یا دوست پسر قبلی رونا الان با سعیده ریخته روهم؟

 این روزا دارم فکر میکنم با بقیه خیییییلی فرق میکنم دغدغه های دخترای امروزی دغدغه ی من نیست،من به فکر این نیستم که فلان پسرو چه طور تور کنم به فکر اینم که این هفته حتما کتاب گتسبی بزرگو تموم کنم نمیدونم من خودم به شدت از افراط و تفریط بدم میاد همیشه آدم باید تعادل داشته باشه ولی  این قضیه دوستی بین دخترو پسر واقعا درک نمیکنم..چرا باید باترس و لرز بایکی دوست بشی؟بایکی دوست بشی و دایم جنگ اعصاب داشته باشی؟عشق به جنس مخالف ضرورت نیست حادثه است!!!

تقریبا همه ی دخترای دورو برم دوست پسر دارن خودشون فکر میکنن من دارم دروغ میگم وحتمابا کسی هستم منم ترجیح میدم تو همین فکر بمونن واقعا حوصله ی سروکله زدن باهاشونو ندارم چرا باید ادمای دورمو قانع کنم؟

 جالبه من اصلاااا از این تریپ حزب ال.. نیستم در واقع اصلااا نیستم و شایدعلت اینکه بقیه اینطور قضاوت میکنن هم ظاهرم باشه من زییایی و آراسته بودنو دوست دارم به خودمم زیاد میرسم  ولی این دلیل نمیشه که با خیلی از روشن فکری ها موافق باشم...

امروز فهمیدم اون دوستم که هم چادریه هم خانوادش به شدت سخت گیرن با سه تا پسرهمزمان تیک میزنه هم سیگار میکش هم...  البته اینا خلاف کوچیکشه( این به معنی توهین به این عزیزان نیست فقط من این مدلیاشو زیاد دیدم) ..شناختن خودم و دوستام باعث میشه بیشترو بیشتر از قضاوت کردن از روی ظاهر حالم بهم بخوره...

قضاوت نکنین هیچ کسو از روی ظاهرش قضاوت نکنین 

متانت و حجاب باید توی رفتاروگفتارو کردار آدم باشه وگرنه دورو بودن هنر نیست!!!

پ.ن: نمیدونم این متفاوت بودن خوبه یا بد..تنهاچیزی که ازش مطمئنم اینه که من همرنگ جماعت نمیشم

پ.نوشت2: یادمه یه بار یکی از دوستام بهم گفت تو خیلی نسبت به سنت جلوتری،این حرفو از خیلی ها شنیدنم،ازدوست گرفته تا فامیل...به نظرم این خصیصه خوب نیست آدم باید تو هر سنی که هست مطابق باهمون سن رفتار کنه اینکه خیلی فکرکنی و از عقلت پیروی کنی خوب نیست گاهی باید به قلبتم اجازه ی تصمیم گیری بدی ولی انگار قلب من خیلی وقته مرده و همه چیزو به عقلم سپرده...

پ.نوشت3: یکی از دوستان به اسم نیکولای( درسته دیگه؟) تو کامنتا حرفی زد که منو به فکر برد خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو، راستش بااین جمله کاملا مخالفم...این مردم و جماعت هر روز آدمو به یک رنگ میخوان اگر بخوای همرنگشون بشی یه زمانی به خودت میای که میبینی هزار رنگ شدی...

نظرات 1 + ارسال نظر
نیکلای ایلیچ جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 11:45 http://yaddashha.mihanblog.com

کتاب گتسبی بزرگ فوق العاده اس...فک کنم فیلمشو هم جیم جارموش ساخته...ولی مطمئن نیستم.
عشق به جنس مخالف ضرورت نیست حادثه است...چقد من این کتابو دوس دارم..یک عاشقانه ی آرام...عشق به میهن یک ضرورت است...و عشق به خدا ترکیبی از حادثه و ضرورت..(با جمله آخر موافق نیستم).
جمله منو اشتباه برداشت کردین.منظور این جمله اینه که همرنگ بودن همیشه خوب نیس.گاهی لازمه همرنگ نباشی و اون موقع اس که مردم به چشم بد نگاهت میکنن.ولی اهمیتی نداره...خواهی نشوی همرنگ،رسوای جماعت شو(در مقابل ضرب المثلی که میگه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو).پش شمام با این جمله کاملا موافقین چون نمیخواین هر روز به یه رنگی در بیاین.و وقتی متفاوت رفتار کنی...پشتت حرف زیاده

به نظر منم کتاب فوق العاده ایه،خیلی خوشم اومد..خصوصا صفحه ی اولش همون نصیحت پدر شخصیت اول داستان راجع به قضاوت کردن بقیه
اتفاقا کتاب مورد علاقه ی منم هست،منم با بند سومش یه خورده مشکل دارم عشق به خدا به نظر من نه ضرورته نه حادثه..یه جور عشق ازلی که ما خودمون پرورشش میدیم بخوام راحع بعش حرف بزنم کلی پرحرفی میشه بگذریم
من از دیدگاه خودم جمله اتونو برداشت کردم شما از دیدگاه خودتون،من با بدبینی شما با خوش بینی و یه خورده بی تفاوتی..به نظرمن اینکه بقیه به چشم بد نگاهت کنن چون شبیه شون نیستی آزار دهنده ست ولی بهتر از هزار رنگ بودنه...از این نقطه نظر باهم ،هم عقیده ایم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.