یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

روشن فکری چیه؟

خانواده ی من همیشه منو تو تصمیم گیری هام آزاد گذاشتن،جدا از اینکه همیشه خانواده یه جورایی منو ساپورت کرده و دورادور مواظبم بوده ولی همیشه این من بودم که تصمیم نهایی گرفتم

خانواده ی من از اون تریپایی که بهشون میگیم روشن فکر،پدرمن از همه ی دوستام چه دخترو چه پسر اطلاع داره،میدونه کین،چین،چه کارن...تو صفحات اجتماعی من هست و همیشه پای ثابت لایک ها و کامنت هاست و همین طور مادرم... 

تو مسئله ی حجاب و آرایش و موارد اینطوریم هیچ وقت برای من محدودیتی نبوده...یعنی این خودم بودم که تصمیم میگرفتم چی بپوشم و چه طور آرایش کنم ولی هیچ کدوم از این ها به معنی بی قیدو بندی نبوده...برعکس با همه ی این آزادی ها من برای خودم خط قرمز های پررنگی کشیدم...دلیل اصلیشم این بوده که همیشه خانواده به من اگاهی داده و نهایتا تصمیم گیریو به پای خودم گذاشته جاهایی که لازم بوده تذکر دادن،ولی هرگز اجباری درکار نبوده و متعاقبش من هم هرگز سرکشی و لجبازی نکردم

 قضیه ای که باعث شد من اینارو بنویسم دیدن رفتار بعضی ها تو یونی بود،شنیدین میگن ترم اولی ها و جو گیری هاشون؟! خب بنده دارم هنرنمایی هاشونو میبینم از دختر بازی ها و مسخره بازی های رمانتیک دوستان بگیر تاجوگیری های ظاهری،دختری که با چادر و ساده میومد الان کارش به رژ قرمز و موهای رنگ شده رسیده تا عزیزی که با بوت های تا ران پا و لگ تشریف میاره دانشگاه!!!پسری که  با ظاهر ساده میومد تا پسری که تریپ.متال میزنه...چرا؟ چرا باید دادن آزادی به این جوونا به اینجا ختم بشه؟

چرا باید تا دخترو پسرا از خونواده دور میشن  شروع کنن به گند زدن به خودشون؟

 چرا،دانشگاه رفتن باید بشه حکم آزادی یه نفر؟

تاحالا بهش فکر کردین؟؟؟

چرا قرار گرفتن دخترو پسر تویه محیط باید این همه مشکل به بار بیاره؟ به نظرتون اگه از همون کودکستان کنارهم بزرگ میشدیم مشکلات کمتر نبود؟

حداقلش این بودکه پسرامون دختر ندیده و دخترامون پسر ندیده نبودن.....

راستش حرف که زیاده ولی به شدت خستم به موقعش از معضلاتی که به عینه دارم میبینم مینویسم چیزایی که فقط باعث میشه دلم به حال جوونا بسوزه....

پ.نوشت: منم علامه دهر نیستم،فقط به عنوان کسی که داره نگاه میکنه نظر میدم،هرچند خدارو شکر بنده تنها کسی هستم که از فاز رمانتیک بازی های دوستان بیرونم....و مطمئنم هرگز هم دچارش نمیشم:)

عشق!!!!؟؟؟؟ اونم ترم اول؟؟!!!!!! بیخیال باباااااا....

نظرات 9 + ارسال نظر
جواهربازار پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 16:27 http://bazarjavaher.rozblog.com/

سلام
لطفا به ما سر بزنید
مایل بودین تبادل لینک کنیم

مریم بانو چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 08:56 http://rozhan313.blogsky.com

سلااااام...
نه گوشی من htc one :(
راستی رمز پست قبلی :)

اا پس هیچیی:)
برات میفرستم عزیزم

Mr chapool چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 07:59 http://chapdas.blogsky.com

سلام
اینجا بحث سر جنبه طرفه! نه اینکه طرف دختر یا پسر ندیده باشه! وگرنه تا قبل از اومدن به دانشگاه هم طرف GF یا Bf داشته در اکثر موارد!
کلا اوضاع دانشگاه ها زیاد خوب نیست چیزی که من دیدم اکثرا دنبال این جور کارا بودن توو دانشگاه تا درس خوندن :|

سلام خیلی خوش اومدی
نه اصلا بحث سر gf یا bfنیست بحث سر مسخره بازیای که درمیارن نمونشم اینه که از بس حرف مفت برای دخترای بیچاره درآوردن دیگه دخترامون جرعت نمیکنن به پسرا سلام بدن!!!
نمونش اینکه طرف که ترم 7 میاد مخ ترم یکی هارو بزنه اونم نه یک نفر بلکه 5 نفر!! وباعث بشه یه دعوای حسابی بین دخترا به وجود بیاد
کلا اینجا چیزاییو میبینم که باورم نمیشه دارم تو مملکت اسلامی زندگی میکنم:)

Manic man سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 13:54 http://manicman.ir

پدیده گل ترمی یه موضوع جهانیه. اصلا ربطی به ایران غیره ایران نداره.هر کسی وارد یه محیط جدیدی می شه مخصوصا دانشگاه, ممکنه یه سری رفتارایی نشون بده که ناشی از هیجان زیادش باشه. مثلا اینکه ممکنه ترم اول کسی به دنبال تحقیق و پژوهش تو زمینه رشته اش باشه(که کار بیهوده ایه) یهه رفتار همه گیره.
حالا بحثی که تو ایران هست اینه که علاوه بر رفتار های گل ترمی که از دانشجویان جدید سر میزنه, به قول شما با آزادی نسبی که ازز خروج تز محیط خانواده پیدا کردن خودشون رو خفه می کنن. ولی خوبیش اینه که نهایتا تا ترم 3 همه این آتیشا میخوابه.

وااای یعنی گل ترمی چه قدر اسم برازنده ایه برای این دسته از دوستاااان:))اتفاقا ماهم بر این امیدیم که درست میشه هرچند دوستان ما زیادی شکفته شدن دیگه:)

خب ب نظر من همه چی نسبیه،بیشتر از آزادی و این بحثا ب نظرم نوع تربیت مهمه،مثلاً من خودم سر قضیه همون پست دختر سیبیلو با اینکهخیلی اذیت میشدم ولی اصلااااااا حاضر نبودم کاری کنم ک مامانم نارحت بشه و رضایت نداشته باشه یا اینکه بخوام چیزی رو ازش مخفی کنم،با تمام تفاوت تفکری ک با مامانم دارم ولی شدیداً ب پدر و مادرم نزدیکم و این هنره پدر و مادره ک این رفاقت رو ایجاد کنن بین خودشون و بچه هاشون((:

دقیقا،بعضی از والدین فکر میکنن اگه یه جو ارباب و رعیتی به وجود بیارن حرف حرف خودشون باشه میشه تربیت صحیح ولی دقیقا هنر اینه که با حفظ حریم هاو احترام ها بشه با پدرو مادر صمیمی بود اگه اینطوری باشه خیلی از این اتفاقاتی که داریم میبینیم نمیوفتاد:)

خاتون سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 13:27 http://bakhtekhabaloodeman.blogsky.com

سلام.
عاره منم به این آدما فکر کردم.وقتی خانواده ها به کسی مثلا چادر رو اجباری میکنن در حالی که مینونن خیلی راحت تر درموردش حرف بزنن وانتخاب بمونه به عهده خودشون،اونوقت تو این محیط ها که فکر میکنن خانواده نیستن و کنترلی به رفتارای اینا ندارن،یهو شکفته میشن
با تشکر

خاتون جونی چرا منو تو اینقدر شبیه همیم؟؟
دقیقا با کلمه کلمه ی حرفات موافقم

معلوم الحال سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 11:19 http://daneshjoyezaban.mihanblog.com

سلام
من کامنتامو پیدا نکردم؟ فیلتر شدم عآیا؟

در مورد صحبتاتون باهاتون موافقم. از کسایی که چادری اومدن ومانتویی برگشتن تا مانتویی هایی که چادری شدن و آقایون هم که ...
عشق برای یه دانشجوی ترم یک زوده! خیلی زود!!! من سه ترمه که زبان میخونم اما هنوز خیلی از همکلاسیامو نمیشناسم و سطح روابطمو در حد سلام و خداحافظ بوده اما خیلیا (اون ٥ گل پسر دیگه!) از همکلاسی ها شروع کردن و بعدش هم سراغ باقی رشته ها رفتن ... هیچ وقت به چرت و پرتاشون اهمیتی نمیدادم که عشق و چه و چه چون میدونستم روابطشون حداکثر ٢ ٣ بیشتر بطول نمی انجامه.
حالا ما یه ترم صفری(!) داریم که نیومده عاشق همکملاسیش شده و شعر و چه و چه براش میفرستم اوج جسارتشم اینه که من نمیفهمم! بهش گفتم: من اگه بگم به تعداد موهای سرت شکست عشقی رو دیدم دروغ نگفتم, چه بین ورودیای خودمون چه بین بقیه ورودیا. دقیقا میدونم کی باکی بوده و بعدشم سرچی از هم جداشدن. اگه میخوای روابطت خوب بمونه جلو نری بهتره, چون آخرش یه جایی دلخوری پیش میاد.

ما که ظاهرمون همون ظاهر و باطن ترم یکه و بقیه رشته ها بیشتر تحویلمون میگیرن تا هم رشته ای های خودمون. حتی خیلیا تعجب میکنن وقتی میگم زبان میخونم. فکر کنم اشتباهی قبول شدم! اصلا من اشتباهیم
شما نیز غصه نخورید! بین زبانیا متداوله. ببخشید درهم نوشتیم , مشغله زیاده! بازم خدمت میرسیم.

نه کامنتتونو جواب دادم..فکر کنم تو پست های شهریور بتونی پیداش کنی
وااای نمونه های شاعر عاشق پیشه هم ما کم نداریم،هرروز بااین کفترای عاشق یه برنامه ای داریم...خدا این 8 ترمو به خیر بگذرونه..
خوش اومدین..بازم بیاین...خوشحال خواهیم شد:)

علیرضا سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 01:44 http://www.streetboy.blogsky.com

خب اینا خیلی چیز ها رو در بر داره.
به دنیا میای خونواده باید آگاهت کنه. میای کودکستان و دبستان و دبیرستان آموزش باید آگاهت کنه. میای دانشگاه اونجا هم باز آموزش باید آگاهت کنه. و در آخر جامعه باید آگاهت کنه.
همه اینها در کنار خانواده باید باشه. خانواده همواره باید در همه مسیرها اگاهت کنه ولی متاسفانه فقط ماهواره هست که تو رو به راه نادرست سوق میده و تو اون رو برای اولین بار در دانشگاه می بینی و میخوای اجراش کنی.
همه چی بر میگرده به سطح آگاهی والدین و ایجاد رفتار دوستانه با فرزندان

خیلی خوش اومدین کاملا موافقم
ولی چه آموزشی؟ خداییش تو کشور ما طوری دخترو پسرو جا اخداختن که فکر میکنیم لوله خورخورن...خیلی وقتا پیش اومده من شخصا فقط به خاطر این دید بدی که بین رابطه های دخترو پسرا هست بی خیال آشنایی با کسایی شدم که قصدشون صرفا آشنایی بوده و مطمئنا میتونستن خیلی خیلی برای اینده ی من مفید باشن اما فقط به خاطر این دید منفی و بدی که تو.کشورمون هست همه رو باید ignoreکرد،واقعا چرا؟؟؟
رابطه ی دوجنس مخالف صرفا عشق و عاشقی و غیره و ذاله که نیست ولی افسوس که نه واسه پسرای ما نه واسه دخترامون هنوز جا نیوفتاده:(

مریم بانو یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 17:36 http://www.rozhan313.blogsky.com

کاملا درست میگی...
من خودم یه تیپ خانواده خاص یزرگ شدم ، از اون قدیمی های آزاد... تقریبا ب دور از مذهب بزرگ شدم و مثل تو تو همه چی آزاد بودم... با این که کاملا در یک خانواده غیر مذهبی و برعکس آزاد بزرگ شدم اهل این جینگولک بازیا نیستم و اونقدر دور و برم مرد و پسر بوده که واقعا چشم و دلم سیره ... تو همه انتخابام آزاد بودم و بهم اگاهی میدادن و مراقبم بودن ، الان تو کل جوونای دور و اطرافم تنها کسی که مشروب نمیخوره و سیگار نمیکشه منم ، در عین حالی ک همیشه اینها دور و برم بوده اما اگاهم کردن که خوب نیست...
اما بعضی ها تو زور و محدودیت بزرگ شدن و وقتی میان دانشگاه دیگه از خود بیخود میشن و خودشون و محیط اطراف رو به گه میکشوونن...
ب نظرم پای تربیت بر اساس زور و اجبار و تحمیل عقاید که بیاد وسط چیزی جز این انتظار نمیره...

آخ مریم جون کاملا شبیه خودمی
تو خانواده من همه چی اوکی و آزاده ولی با قیدوبندو محدویت های درست و به جا
الان که اومدم یونی فهمیدم تنها کسی که تاحالا نه مشروب خورده نه سیگارکشیده نه قلیون خودمم...
تنها کسی که به قول خودمون ظاهرش یه خورده خفنه ولی تاحالا به کسی پا نداده خودمم
باید بگم واقعاااا شوکه شدم از این وضعیت اسفباری که تو دانشکده دیدم:(

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.