یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

new way

وبلاگمو که میخوندم دیدم همه ی پست هام راجع به اشکان و احساسات من و دیوونه بازیای اونه 

چندروز پیش تصمیم قطعیمو گرفتم و بهش گفتم کات کنیم چون واقعا تحمل این شرایطو نداشتم  اولش فکر کرد دارم یه چیزی همینطوری میگم ولی وقتی سه روز تمام من گفتم نه و اون اصرار کرد تازه تازه فهمید چه قدر جدی ام!!اخرشم خواهرش اومد حرف زدن و یه سری قول و قرارای خودش که باعث شد قبول کنم باهم باشیم ولی مطمئنم اون تغییر نمیکنه حساسیت های منم عوض نمیشه من خودم به شخصه سرانجامی تو این رابطه نمیبینم ولی کم کم کمرنگش میکنم خیلی مسائل واسم روشن شده که اعصابمو داغون کرده  اشکان اونی نبودکه وانمود کرد و منم الان اعصابم به شدت نابووده ولی دیگه میخوام بی خیالی طی کنم جدا واسم مهم نیست دیگه هر غلطی میخواد بکنه برای من اصلا مهم نیست 

این مدت خییییلی به زندگیم فکر کردم شروع یونی واسه ی من خیییییلی تغییرا به وجوداورد خییییلی...همین تغییرات باعث شد من یه خورده جدی تر به زندگیم فکر کنم جدی تر نگاه کنم همه چیز زندگی دوست دارم و فدات بشم نیست یه سری مسائلی هست که مهم تره,هرچی فکر کردم دیدن این حس سرخوردگی که من نتونستم دندون پزشکی قبول بشم تا اخر عمرم همراهم میمونه و اصلااا دوست ندارم این قدر احمق باشم که زندگیمو به خاطر اشکان ویا امثال اشکان به تعویق بندازم...البته ناگفته نمونه که اشکان بیچاره هم گفت که تواین راه کمکم میکنه و من یه سری تصمیماتی گرفتم که ایشالا یه سونامی مثبتی تو زندگیم به وجود میاره 


پ.نوشت:ازهمه جالبتر واکنش مامان بود که میگفت اشکان به دردتو نمیخوره باهاش کات کن حالا برگشته میگه توهم به چیزای بیخود گیر نده تا ببینی اخرش چی میشه الان نمیدونم مامان طرف منه یا اشکان؟!!!

پ.نوشت2:اشکان واسه من این قدرررر دغدغه به وجوداورده که اعصابمو ریخته بهم,اخرشم دوست داشتنش بهم ثابت نشد خیلی کارا میکنه که باعث میشه فکر کنم واقعا چرا تو این رابطم؟؟؟


پ.نوشت3:از امروز به بعد همه ی کامنتارو تایید میکنم,کامنت های قبلی هم  چندین بارخوندم بازم هم تشکر میکنم و بازهم معذرت خواهی میکنم به خاطر عدم پاسخگویی...دوستتون دارم دوستای مجازی و مهربونم*

نظرات 2 + ارسال نظر
معلوم الحال سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 11:18 http://www.daneshjoyezaban.mihanblog.com

سلام
ما همچنان منتظر شماییم و دورادور داریم می پاییمتون. چی شد پس؟

سلااام
خیلی ممنون,,منم بهتون سر میزنم ایشالا از این به بعد به صورت روشن...نظراتتون هم بسیااار برای بنده کارساز بود,مرسی واقعا
چی,چی شد؟:)

مریم بانو یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 06:48 http://rozhan313.blogsky.com

امیدوارم کم کم زندگیت بیفته روی روال...

مرسییییی مریم جووونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.