یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

این منم؟؟؟

هیچ وقت فکر نمیکردم تااین حد فراموش کردن یه نفر سخت باشه  حتی هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر احساسی باشم راستش تنها جایی که من میتونم احساساتمو بروز بدم همین وبلاگه,امروز دوتااز دوستام میگفتن تو چه قدر محکم و قوی با این قضیه کنار اومدی هیچ کس خبر نداره که واقعا چه غوغایی تو وجودم راه افتاده هیچ کس نمیدونه وقتی میبینم انلاینه قلبم تندتر میزنه خیلی از وقایعو من اینجا نگفتم خیلی از حرفا و لحظات اینجا  ثبت نشده چون من از اون ادمام که با نوشتن اروم میشم هروقت هم از دستش دلخور بودم اینجا نوشتم وگرنه اوضاع اونقدرهاهم بد نبود ولی هیچ وقت هیچ وقت باورش نکردم  چون میدونستم که عشق اولش نیستم چون میدونستم هنوز اونو فراموش نکرده چون میدونستم اون دوره ی ناراحتی و افسردگی که حتی حالاهم تو وجودشه به خاطر اون بوده چون عشق اتشینی که یه بار قلبشو لرزونده بود کسه دیگه ای بود و هرچی که گفت من باور نکردم چون فقط گفت عمل نکرد!!! درنهایت به این رسیدم که باید رهاکنم و برم....

ولی هنوزم لست سین هاشو چک میکنم,هنوزم بهش فکر میکنم,هنوز با دیدن خیابونای هم اسمش دلم میریزه,هنوزم دوستش دارم هنوزم دوستم نداره...  

زندگیمو میکنم خرید میرم از ته دل میخندم باشگاه میرم درس میخونم به خودم میرسم ولی به قول سانی تازگیا یه غمی تو چشمام پررنگ شده ...مطمئنم دیگه حتی منو یادشم نمیاد مطمئنم واسه اون کاملا تموم شدم,مطمئنم عشق و حس قوی ای نداشت و دیگه برنمیگرده ولی من به خودمو احساسم احترام میذارم و به خودم اجازه میدم که ناراحت باشم,که اشک بریزم به خودم اجازه میدم که این احساسو به خاطر بسپارم تا دیگه این لحظه ی تلخو تجربه نکنم...

به خودم اجازه میدم که این دوره بگذره چون اینجا منم و احساسم..احساسی که یه عمر از همه مخفی کردم مبادا ضربه بخورم مبادا احساسم بشه نقطه ی ضعفم ولی واکنشم نسبت به این قضیه برای خودمم عجیب بود و تازگی داشت.

نظرات 1 + ارسال نظر
معلوم الحال شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 22:30 http://www.daneshjoyezaban.mihanblog.com

سلام
قوی باشید. میگذره این روزگار تلخ تر از زهر. یه روزی روزاتون شیرینِ شیرین میشه. فراموش کردن سخته! بی توجهی سخته! خیلی چیزا سخته. ولی باید سوخت و ساخت ...

سلام
ایشالا که هرچی زودتر بگذره...واقعا فراموش کردن جز سخت ترین هاست ولی گاهی تنها راهه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.