یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

اخرش سوپرایز شدیم...

انروز دلم میخواست یه کار عجیب و غریب که هیچ سنخیتی با فک و فامیل های گرام نداره رو انجام بدم,خب قبلا گفتم که ما یه خانواده ی نسبتا مدرن هستیم و ازادی هایی که ما داریم از هرلحاظ عالیه, بین فامیلا ما خانوادگی خیلی بسته تر و به عبارتی سنتی تر هستیم ولی فک و فامیل گرام بدجوری تریپ اروپایی برداشتن و.... 

امروز خونه دایی جان,وقتی یه عده ژیگول جمع شده بودن من باچادر رفتم میتونم بگم همه تو شوک بودن ,کلا به نظر من چادر یه قداست خاصی داره منم تاجایی که میشد سعی کردم این قداست حفظ بشه از رفتار بگیر تا ارایش و همه چی  و در اخر پسردایی جان که دوست دختر جانش با یه دکل.ته یه وجبی کنارش بود برگشته میگه:

چه قدر با چادر خوشگل ترشدی... 


نظرات 5 + ارسال نظر
علیرضا جمعه 3 اردیبهشت 1395 ساعت 01:22 http://www.streetboy.blogsky.com

خب اینم یه جور خوشگلیه.

کلاً همیشه هرکاری میکنه ادم باز هم یکی هست که یه چیزی بگه متاسفانه

:)):))اره والا, همیشه یکی هست که هرکاریم کنی یه چیزی بگه

دلژین جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 10:19 http://delzhin313.blogsky.com

یعنی اونها هم روسری سرشون نیست ؟ فقط تو یک نفر روسری داری ؟
ببخشیدا قصد فوضولی ندارم چون خانواده خودم و من بی حجابیم... میخواستم ببینم چجوریه... :)

عزیزممم فضولی چیه,راحت باش
اره عزیزم تو فامیلای ماهم حجابی نیست ولی خب من یک سالی هست دیگه بینشون حجاب دارم اوناهم دیگه عادت کردن...:)ولی خب تاحالا چادر نپوشیده بودم که اونم امتحان کردم(البته نه تو مهمونی ها با چادر رفتم بعدش دیگه با روسری نشستم)

معلوم الحال جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:33

با توصیفات قبلی از خودتون یه تصویر دیگه ازتون تو ذهنم بود. چادر رو که اضافه کردین یه تصویر دیگه اومد تو ذهنم.
این دختر خاله ای که میگمم همینطوره: ) فقط یه بار یه عکس با چادر ازش دیدیم که پوکیدیم از خنده. البته کلاس سوم دبستانه ولی برای خودش مدلیه :-)

چه جاالب..حالا تصویر ذهنتیون از من چیه؟؟
خوبه دیگه دعا به جونم کنین که باعث شادیتون شدم: )):))

دلژین پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 10:49 http://delzhin313.blogsky.com

یعنی با چادر رفتی تو جمعی که حجاب ندارن؟

اولش که باچادر رفتم بعدشم که کلا روسری سرم بود..:)

معلوم الحال چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:27 http://www.daneshjoyezaban.mihanblog.com

ببخشید ... با این توصیفاتی که گفتین یاد دختر خاله کوچیکم افتادم خدا خیرت بده. دلمو شاد کردی

ماکه نفهمیدیم چی شد:D ولی خوشحالیم که شاد شدین:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.