یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

انتقام ازما!!؟؟؟

امروز یه بحث گسترده با بچه ها داشتیم 

تو دانشگاه ما باب شده که دخترای گروه مترجمی خیلی سوسول و خفن و در یک کلمه شاخن امروز بحث ما سرهمین بود اصلا شاخ بودن یعنی چی؟

دخترای ورودی و هم رشته ای ما هیچ کدوم از این دخترای عملی و چشم رنگی و موبلوندی که تو ذهنتون اومد نیستن برعکس همه یه تیپ ساده ولی درنهایت شیکی و کلاس دارن,اکثرا لباس های ساده ولی ست,موهای ساده,ارایش های خیلی ملایم درحد کرم ضدافتاب و یه برق لب و رفتاری به مراتب ساده تر دارن 

ماها بین خودمون میپلکیم یعنی یه چیزی که تو دانشکده ی ما باب شده اینه که پسرای رشته های دیگه میان سراغ دخترای رشته ی ما و دخترای رشته ی ماهم بیشتر تمایل دارن با پسرای هم رشته ای خودشون باشن چون کلا فاز فرق داره,تو رشته ی زبان خصوصا مترجمی خصوصا دانشگاه ما که جز سخت گیرترین ها و نامبر وان مثلا (این مثلا توضیح میدم به موقعش)یه جو خاصی وجود داره تو کلاسای اسپیکینگ ماها مجبوریم که دائم خودمونو به بقیه بشناسونیم یعنی مثلا موضوع تیپ های شخصیتیه و من نوعی با دوتا هم گروه پسر باید درمورد تیپ شخصیتی خودم البته به زبان انگلیسی حرف بزنم یا مثلا عقاید مذهبی یا اجتماعی,,خب این تو هیچ رشته ای نیست اینکه شما ساعت ها راجع به خودت و بقیه حرف بزنی و بزنیو خیلی نزدیک هم کلاساتو بشناسی ...اکثرا یا مدتی خارج از کشور بودن یا تردد دارن یا از نظر مالی تو مضیقه نیستن اکثرا دخترای ما با بنز و بی ام و میان و میرن و خلاصه فاز بدجوری فرق داره وهمین باعث شده تو چشم باشیم...درنهایت همه ی این حرفا و جو به وجود اومده حراست وارد عمل شد و همه ی کسایی که رو کارتشون مترجمی مندرج بودو به باد سختگیری های وحشتناک گرفت دراین حد که تو راهرو خانم محترم دوست بنده رو مجبور کرد با دستمال  مرطوب روی چشماش بکشه تا ثابت کنه چشماش مشکی هست و لوازم ارایشی استفاده نکرده این در حالیه که دوستان گروه های دیگه با مژه مصنوعی و سایه مشکی تشریف  میارن در همین حین پسرای  ما وارد عمل شدن و با ترم بالایی ها یه بحث مفصلی با اون خانم داشتن که به چه حقی اینطوری دختر مردمو تحقیر میکنی خلاصه قضیه بیخ پیدا کرد و تو کل دانشکده ها پیچید که بچه های گروه فلان چه قدر باهم خوبن و پسراشون ازشون کلی دفاع کردن و کار به جایی رسید که کلاسای عمومی  رشته ی ما تفکیک جنسیت شدولی این اخر داستان نبود بانوان محترم حراست اول و اخر راهرو وایمیستادن و حتی به نحوه راه رفتن دخترامون گیر میدادن بماند که چه جک ها و شوخی هایی ساخته شد و بعدها تو کل دانشکده پخش شدو شرط بندی ها واسه مخ زنی دخترای رشته ما میشد که بعدها به گوشمون میرسید ...وبالاخره امروز مشخص شد این سختگیری ها از کجا اب میخورد یه دختر تو ورودی های جدید بود که ریئس حراست گویا عاشق این بنده خدا شده وازاونجایی که اون دختر جواب رد داده و بعدها اون اقای ریئس فهمیده دوستای دختره رای اشو زدن و ترغیبش کردن جواب منفی بده ایشون کینه به دل گرفته و یکسال خون همه ی مارو تو شیشه کرد و به معنای واقعی کلمه خون به جیگر شدیم ...

جالبه ریئس حراست ازاین یقه دیپلمات ها,ریش بلند تسبیح به دست عاشق شاخ ترین دختر دانشکده شده که نصف ترمو نیویورک سر میکرد و عکس های پارتی های لاس وگاس و لس انجلس اپلود میکرد ...و نهایت همه ی اینا شد اینکه انتقام ازماهایی گرفته شد که هیچ کاره بودیم ...

خلاصه اینکه شاخ بودن به نظر من یعنی ادم بودن,ادم باش شاخ میشی ادم بودن به تنهایی این روزها خاص هست...


پ.نوشت:باگوشی نوشتم و میدونم خیلی پراکندست ببخشید دیگه:))

نظرات 3 + ارسال نظر
معلوم الحال سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 01:43 http://daneshjoyezaban.mihanblog.com

بخاطر گرما بیدار شدم خانم. خواب از سبد زندگی من حذف نمیشم حتی شب امتحان ولو اینکه نخونده باشم : دی
باریکلا! خوشم اومد. ترم بعد دانشگاه شمام پس : )
مال ما ٣ نقر تک خور همیشه هستن که میرن و برای بقیه غیبت میزنن. اخر ترمم میان بمن زنگ میزنن که استاد چی درس داد؟

دقیقاااا به این میگن دانشجوی نمونه:D
اخ اخ اخ واقعا این ادمارو اعصابن,,,اصلا درکشون نمیکنم شماهم هرچی پرسیدن نگین بهشون, فرصت طلب و خودخواهن این ادما به موقعش هماهنگ کنین اون سه نفرو بشونین سرجاشون وگرنه تا سال 4ام اذیت میشین
خب پس ایشالا میبینمتون:)):))

علی اسفندیاری یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 08:57 http://eshqh.blogsky.com/

سلام ...... صبحت بخیر
آپدیت شده ها رو می خوندم ، متنت و طبعت و روان و روحت بلنده .....
خوشحال میشم بهم سر بزنی.

سللم صبح شماهم بخیر البته الان ظهره دیگه:D مظر لطفتونه چشم حتما سر میزنم

معلوم الحال یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 04:55 http://daneshjoyezaban.mihanblog.com

عجب : )
من ٨ صبح امتحان ترجمه دارم و نامردا برق رو قطع کردن. خب اینم قسمت بوده لابد که بیایم سر به وبتون بزنیم. اونم این موقع :دی
درمورد دخترای زبان والا من خودمم زیاد شنیدم. از دانشجوی پز شش کی و دندون تا ... والا من که چیزی ندیدم از شاخی. شاید از چشمای آستیگماتمه. اگه قراره پشت هم باشن هم متاسفانه بچه های ما توی خرابکاریا و تک خوریاشونه ودر باقی موارد اصلا به فکرهم نیستن. اینطور که شما گفتین هوایی شدم انتقالی بگیرم بیام یونی شما
بمیرم برای رئیس حراست! چه دندون گردم بود نامرد

شب امتحان و درس ؟؟به حق چیزای ندیده و نشنیده :))
میدونین بحث جو,,وقتی یه جوی درست بشه همه هم میرن تو فاز اون جوه,,4-5نفر تو هرگروهیی باشن دیگه این فازه خودبه خود درست میشه
بابا خوب عینکی چیزی بگیرین دیگه:D
خداییش بچه های ما خیلی پشت هم وایمیستن ما شروع ترم به خاطر سه نقر از همکلاسیامون دوهفته یونی نرفتیم بماند که بعدش مدیرگروه و اساتید حسابی خواستن اذیت کنن ولی ماها طوری پشت هم وایستادیم که عملا نتونستن کاری کنن خداروشکر گوش شیطون کر حالا چشم نزنیم وحدت خیلی خوبی داریم
اره بابا انتقالی بگیرین,,قدمتون سرچشم: ))
رییس حراست نیست که...همچین بلند نظررررر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.