یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

چه قدر؟دقیقا چه قدر؟؟؟

دقیقا چه قدر طول میکشه یه نفرو فراموش کنیم؟

اصلا امکان داره بتونیم خاطرات یه نفرو برای همیشه از روح و ذهنمون پاک کنیم؟

مدتهاست که میدونم منو اون بودنمون باهم ممکن نبود ازیه جایی به بعد مامان من مخالفت کرد گفت اخلاق هاش به تو نمیخوره ولی هنوز فراموشش نکردم ولی اون خیلی راحت ازمن گذشت اخرین پیام هامو جواب نداد هیچ وقت... منم تمام نرم افزارهامو پاک کردم و تو هرکدوم واسش پیغام گذاشتم که دارم میرم انگاری منتطر بودم بگه نه بگه برگرد تلاش کنه ولی دید و  جواب نداد اونم خسته شد حتی یه جایی احساس کردم کسی دیگه تو زندگیشه و شاید الان  واقعا باشه دارم رو ذهن خودم کار میکنم که اگه یه وقت با کسی دیدمش یا فهمیدم شوکه نشم ...پسراهمینن..راحت فراموش میکنن

ولی من چرا نمیتونم فراموش کنم؟زمان میخوام واسه ترمیم زخم های قلبم زمان لازم دارم نمیدونم یک ماه دیگه دوماه دیگه یک هفته دوهفته نمیدونم پروسه ی فراموش کردنش چه قدر طول میکشه ولی میدونم الان خوب نیستم الان تو شرایطی نیستم که حتی بتونم به کسی جز اون فکر کنم یاحتی بخوام به برگشتن فکر کنم فقط میدونم باید فراموشش کنم وقبول کنم از این به بعد نیست و هرگز نمیاد ...فرازو نشیب زیاد داشتیم بالای۳۰بار حرف تموم شدن میزدم هراتفاقی میوفتاد میگفتم تموم کنیم طاقتش تموم شد و برای همیشه رفت...

 واقعیتش دلم واسش تنگ شده...واین وقتی سختتر میشه که میدونم و مطمئنم منو دیگه حتی یادش نیست از ذهنش واسه همیشه رفتم...

تنها جایی که درحال حاضر هستم همین وبلاگه همه نرم افزارهامو پاک کردم و تاوقتی کاملا فراموشش نکردم و حالم خوب نشده هرگز برنمیگردم

یادگاری هاشو جمع کردم و گذاشتم یه گوشه نمیخوام هی ببینم و به یادش بیوفتم همه میگن صبور باش میگذره فراموشش میکنی ولی...ولی نمیگن چه طور قراره بگذره...میدونم فقط باید با نبودنش کناربیام اون دیگه برنمیگرده و واسه همیشه رفته باید اینو باخودم هرروز و هرثانیه تکرار کنم

خدایا خودت هوامونو داشته باش





ای خداوند یکی یار جفاکارش ده

دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده

تا بداندکه شب مابه چه سان میگذرد

غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده


نظرات 2 + ارسال نظر
دلژین چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 14:09 http://delzhin313.blogsky.com

اگر خیلی اذیتی برو مشاوره... مشاوره خیلی کمکت میکنه

همه ی حرفایی که میخوام بشنومو خودم به خودم‌میگم ولی تو فکرش هستم که برم ..‌مرسی عزیزم

معلوم الحال جمعه 11 تیر 1395 ساعت 14:38 http://daneshjoyezaban.mihanblog.com/

پسرا همینن؟ :| ممنون از جمع بستنتون
من هنوز هم میگم که مطمئنم اون بیشتر از شما بهتون فکر میکنه
شما هم اینقدر خودخوری نکنید. زندگی هنوز هم ادامه داره.

غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.