سکانس اول
_چه رنگی باشه خوبه؟
_هر رنگی خودت دوست داری.
_تو همیشه قرمز دوست داشتی.
هنوزم دوست دارم....تو سالن وقتی بعد از این همه مدت دیدمت با اون کورتی قرمز و دامن فیروزه ای با اون موهای مشکی که از زیر شالت ریخته بود رو شونه هات و اون گردن بند بلند که روی سینت هی باالا و پایین میرفت همش به خودم میگفتم حتی جذاب تر از قبل شده...
سکانس دوم
_اسم ادکلنت چیه؟
_برای چی میخوای؟
_عطرش نفس ادمو میبره.
_جدی؟
_میدونی هر ادمی یه انرژی خاصی داره تو از اینایی که تو چهرت یه بی تفاوتی خاصی نسبت به همه چیز و همه کس هست یه جور ارامش خاص وقتی کنارتم حس میکنم مثل یه فنجون قهوه ای اعتیاد ور،تلخ،ارامش بخش...هروقت این عطرو میزنی و بوش میاد ناخوداگاه حس ارامش دارم...نفسم میره...
سکانس سوم
_مدل میشی؟
_مدل چی؟
_این لباسا تو تنت خیلییی خوشگله اگر بخوای میتونی چهره تبلیغاتی برند ما باشی.
_نه ترجیح میدم فقط یه مشتری ثابت باشم.
سکانس چهارم
_ابمیوه میخوری؟
_فشارم افتاده ابمیوه نه یه چیز شیرین بگیر
_شیک شکلات؟نوتلا؟
_یه بسته شکلات تلخ
_چرا همش تلخ؟
_مگه زندگی غیر این بود؟
سکانس پنجم
_حالت بهتر شد؟
_ممنون،خوبم
_امروز خیلی خوشگل شده بودی
_ممنون،نظر لطفته
_رضا میگفت خیلی ازتون راضیه به احتمال زیاد عضو ثابت گروه ما میشین
_ممنون،خیلی خوبه
_حوصله نداری؟
_خستم،میرم استراحت کنم...شب بخیر
و این بود مکالمات تاثیرگذار امروز....
سلام:(
کاش انقد غمگین نبودی:(((
دام میخواد دفه بعدی که آپ کردی ببینم که شادی و میخندی^_^
خیلی دوست دارم بوس بوس:*
سلام عزیزم
مرسی مهربون جان ایشالا توهم همیشه شاد باشی و بخندی