کیوان یک عدد خواهر(؟) داره که ایشون فرانسه زندگی میکنه دیروز افتخار دادن و بعد ۱۲سال اومدن ایران...بماند که اینجا بساطی بود و مامان کیوان خودشو کشت برای مهمونی برگشتش...و خلاصه دیروز همه درگیر مهمونی بودیم البته ناگفته نمونه چون منم برای اولین بار بود تو خانواده کیوان حاضر میشدم تقریبا خودمو کشتم:))))
در یک کلام این دختر خوده یخه!!!!
قبلافکر میکردم من دیر جوش و یخم ولی وای من ،این یکی یه تیکه سنگ بود تاحالا ادم این مدلی تو عمرم ندیده بودم از وقتی اومد پاشو رو پاش انداخت و سیگار کشید و مشروب خورد و تو افق محو شدو با احدی هم حرف نزد سوال میپرسیدی جواب میداد ولی اصلا حرفای صدمن یه غاز و چرت و پرت نگفت ...کل مدت مهمونی من محو شخصیت این دختر بودم یه جور جذبه ی خاصی داشت یعنی وقتی نگاش میکردی یه کوه یخ پر از غرور میدیدی ولی در عین حالم به شدددت جذاب بود ...یعنی خب غرورش به جا بود واقعا ادم موفقیه و به شدت هم زیبا و خوش هیکل در کل محو این خواهر شوهر ایندم شدم و بعدا از کیوان هم شنیدم که اونم این احساس نسبت به من داشته خلاصه که خواهر شوهر پیدا کردم چه خواهر شوهری(ایموجی قلب و اینا)...راستی اسمش کیاناست.
سلام. خب یکی واقعا دوست داره.این غبطه خوردن داره. من همیشه به دوسم میگم انگار من آفریده شدم تا ادما بعد اینکه بهم نزدیک شدن برای همیشه دور بشن.خخ
اونی که باید بیاد میاد و میمونه و عاشقی یادت میده
سلام. بهت غبطه میخورم.
سلام عزیزم
خدانکنه غبطه چرا!!!؟؟؟