یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

وقتی وارد میشود...

کیوان یک عدد خواهر(؟) داره که ایشون فرانسه زندگی میکنه دیروز افتخار دادن و بعد ۱۲سال اومدن ایران...بماند که اینجا بساطی بود و مامان کیوان خودشو کشت برای مهمونی برگشتش...و خلاصه دیروز همه درگیر مهمونی بودیم البته ناگفته نمونه چون منم برای اولین بار بود تو خانواده کیوان حاضر میشدم تقریبا خودمو کشتم:))))

در یک کلام این دختر خوده یخه!!!!

قبلافکر میکردم من دیر جوش و یخم ولی وای  من ،این یکی یه تیکه سنگ بود تاحالا ادم این مدلی تو عمرم ندیده بودم از وقتی اومد پاشو رو پاش انداخت و سیگار کشید و مشروب خورد و تو افق محو شدو با احدی هم حرف نزد سوال میپرسیدی جواب میداد ولی اصلا حرفای صدمن یه غاز و چرت و پرت نگفت ...کل مدت مهمونی من محو شخصیت این دختر بودم یه جور جذبه ی خاصی داشت یعنی وقتی نگاش میکردی یه کوه  یخ پر از غرور  میدیدی ولی در عین حالم  به شدددت جذاب بود ...یعنی خب غرورش به جا بود واقعا ادم موفقیه و به شدت هم زیبا و خوش هیکل در کل محو این خواهر شوهر ایندم شدم و بعدا از کیوان هم شنیدم که اونم این احساس نسبت به من داشته خلاصه که خواهر شوهر پیدا کردم چه خواهر شوهری(ایموجی قلب و اینا)...راستی اسمش کیاناست.



نظرات 2 + ارسال نظر
هلن پنج‌شنبه 21 دی 1396 ساعت 23:45

سلام. خب یکی واقعا دوست داره.این غبطه خوردن داره. من همیشه به دوسم میگم انگار من آفریده شدم تا ادما بعد اینکه بهم نزدیک شدن برای همیشه دور بشن.خخ

اونی که باید بیاد میاد و میمونه و عاشقی یادت میده

هلن دوشنبه 18 دی 1396 ساعت 22:07

سلام. بهت غبطه میخورم.

سلام عزیزم
خدانکنه غبطه چرا!!!؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.