یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

یه دفترچه خاطرات عمومی

یه لیوان چایی خوشرنگ با هل و دارچین میریزم وروبه روی کامپیوتر اتاقم تمام دغدغه ها و دل مشغولی هامو به رشته ی تحریر درمیارم اینجا منم با تمام خصیصه های خوب و بدم به قلمروی من خوش اومدین

I am worry

تو راه رفتن به شرکت رفتم و برای همه ی بچه ها کافی و دونات گرفتم کنار هم بخوریم کلی حس خوبی بهم داد 

رفتم باشگاه و بعدشم استخر به سرم زد برم یه تغییری به مدل موهام و رنگش بدم تو یه اقدام عجیب رفتم موهامو شکلاتی کردم و لایت های یه کم روشن تر دراوردم بعدشم کراتینه کردم جوری شده که خودم عاشق موهام شدم مژه هامم لمینت کردم به خاطر ساز و بحث موسیقی کلا از بحث ناخن کاشتن و اینا به دورم ولی اونجا به زور داشتم مخمو میزدن که ناخنم بکار و به زور دررفتم و فقط مانیکور کردم که اونم لِم داره و یه انگشت باید کوتاه کوتاه باشه یکی بلند 

امید دعوتمون کرد واسه شب نشینی خودش و همسرش به شدت ادمای خوش مشرب و باحالین ولی تایپ دوستای من نیستن اولین و اخرین باری بود که به مهمونیشون رفتم .

قیمت های لوازم ارایش و لباس به شدت وحشتناکی گرون شده خیلی وقته نرفتم خرید امروز که رفتم برق از سرم پرید کرم پودر همیشگیم شده بود ۹۰۰ هزار تومن!!!!!!!!و ادکلنی که همیشه میزدم دو و نیم فاکینگ میلیون کل مدت خرید پوکر فیس بودم!!!


امروز رهگذر تو استدیو دیدم اینقدر نسبت بهش خنثی شدم که باورم نمیشه یه روزی این ادم دوست داشتم و همش تو ذهنم بود یعنی یه روزی نسبت به کیوان هم همینقدر عادی و خنثی میشه حسم؟

بعد همش تو ذهنم این جمله تکرار میشد که ما چه قدر موجودات عجیبیم و چه قدر زود فراموش میکنیم و چه قدر احمقانه همچنان امید داریم به روزای خوب و زندگی خوب....


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.